ادبيات عصر بيداري
تأثير علماي شيعه در حركتهاي اجتماعي و اشعاري مانند شعر رفيق اهل و سرا من ، عصر اول قاجاري بهويژه با نظارتي كه بر جناحهاي مذهبي و تودههاي مردم از جمله بازاريان به عنوان گردانندگان چرخ اقتصاد كشور داشتند، تقريباً مسلم بود. اگر كوششهاي كساني مثل سيدجمال، با پيام فراگيري كه در جهت دعوت كلية ملتهاي مسلمان به اتحاد اسلامي داشت، و مقاومت ميرزاي شيرازي در واقعة رژي (تحريم تنباكو) در زمان ناصرالدين شاه را هم بر اين بيفزاييم، ميتوان به تأثير نيروهاي مذهبي بيشتر پي برد. با اين همه به نظر ميرسد نهضت مشروطه پيش از آنكه پختگي لازم را پيدا كند، قدري زودتر از موعد به ثمر رسيد و از همان آغاز با تندباد استبداد روبرو گرديد. مظفرالدين شاه كمي پس از امضاي فرمان مشروطه (1324ق/ 1906) به سال 1326 درگذشت و پسر مستبدش محمدعلي شاه كه به حكومت روسيه وابسته بود، به جاي وي نشست و اندكي بعد با مشروطه سر ناسازگاري گذاشت، به طوري كه انقلابيون ناگزير شدند با وي به معارضه برخيزند و او را از سلطنت خلع كنند و پسر نوجوانش احمدميرزا را به جاي او به حكومت بردارند. عصر كشاكش سياسي و زورآزمايي ملت با دولت براي رسيدن به آزادي و قانون را بعدها «عصربيداري» نام نهادند.
ادبيات عصر بيداري
مرحله تحولي كه شعر و ادب عصربيداري پشت سر گذاشت، در همة دورههاي تاريخ ادبيات فارسي بيسابقه بود. پيش از آن تغييراتي در همة شئون فرهنگي و اجتماعي روي داده بود. مردم به پارهاي آزاديها دست يافته بودند، سواد و دانش اجتماعي عموميت يافته و مردم حقوق سياسي و اجتماعي خود را درك كرده بودند. اين اصل هم براي اكثريت مردم و هم براي حاكميت سياسي جامعه پذيرفته شده بود كه لازم است مردم بر سرنوشت خود حاكم باشند؛ از اين پس همه چيز به نوعي با جامعه و مردم ارتباط پيدا ميكرد. بنابراين ادبيات هم مثل ديگر مظاهر انديشه و فرهنگ به مردم روي آورد و انعكاس ارزشهاي اجتماعي را وجهة همت قرار داد. روي اين اصل از شعر و ادب اين دوره ديگر نه به عنوان پديدهاي تجملي و منحصر به گروههاي بالاي حاكم و افراد محدود، بلكه همچون امري مردمي و متعلق به گروههاي وسيع جامعه بايد سخن گفت كه به جاي ارتباط مستقيم با دربار و گروههاي بالاي اجتماع، از طريق مطبوعات متعدد و رنگارنگ با محتواي سياسي و انقلابي مورد علاقة همگان، مخاطبان خود را در گوشه و كنار شهرستانها و حتي روستاهاي كشور پيدا كرد.
ويژگيهاي ادبيات دوره بيداري
ـ از نظر كاركرد و دايرة شمول، ادب اين دوره عموميت يافته و به عنوان زبان برندة نهضت در اختيار مطبوعات قرار گرفته است.
-جهانشناسي اديبان با الهام از مقتضيات جهاني دگرگون شده و از كلينگري و ذهنيت، به جزئيبيني و عينيت گراييده است.
ـ از نظر ساخت فني، يعني زبان و موسيقي، مخصوصاً شعر بيداري دو مسير مجزا و نسبتاً متفاوت را در پيش گرفته است: گروهي مانند اديبالممالك فراهاني و محمدتقي ملكالشعرا بهار با آگاهي لازم پيوند تام و تمام خود را با سنتهاي ادبي گذشته استوار نگه داشتند و گروهي مانند ميرزادة عشقي، سيد اشرفالدين گيلاني و عارف قزويني كه ذاتاً با ادب ديرين فارسي انس چنداني نداشتند، زبان كوچه و بازار را برگزيدند و با صميميتي كه در اين طريق از خود نشان دادند، از قبول موقت همگاني هم برخوردار شدند.
ـ زبان كوچه و بازار، واژگان خاص خود را طلب ميكرد. از اين رو بهويژه در شعر گروه دوم، واژهها و تعبيرات و آهنگ و موسيقي عوامانهاي راه يافت كه پيش از آن، يا حتي در بخش مهمي از اشعار گروه اول، تصور آن چندان آسان به نظر نميآمد. اين گرايش راه را براي ورود واژههاي مستحدث اروپايي به زبان فارسي هموار كرد.
ـ تخيل و قالبهاي شعري بيش و كم بيتغيير ماند. نمونة تخيلهاي تازه را در پارهاي از اشعار عشقي مانند «سه تابلو مريم»، تا حدي ميتوان ديد. تقيد به قالبهاي كهن در شعر اديب و بهار بيشتر و در گروه دوم كمتر به چشم ميخورد.
ـ تغييرات محتوايي و درونمايهاي هم پا به پاي زمان پيش رفت. آن روزها ديگر نه تنها روزگار ستايش و توصيف قراردادي پديدههاي اجتماعي به سر آمده بود، بلكه مضامين كلي و ذهني و اخلاقيات انتزاعي و عارفانهسرايي و غزلگويي هم خريداري نداشت و به موازات حضور روزافزون مردم در صحنة سياست و اجتماع، در عرصه ادب نيز مضامين و انديشههاي تازهاي رخ مينمود كه بيشتر از تحولات و دستاوردهاي اجتماعي نهضت مشروطه الهام ميگرفت.
برچسب: شعر رفيق اهل و سرا من،
ادامه مطلب